سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افسوس


ساعت 9:28 عصر چهارشنبه 84/6/30

افسوس و صد افسوس

-----------------------------------------------------------------

دردهای من

جامه نیست

تا زتن دراورم

جامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن دراورم

نعره نیستند

تا ز نای جان براورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهاشان

جلد کهنه شناسنامه هاشان

درد میکند

ولی من تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده سرودنم

درد میکند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است

دست سرنوشت

خون درد را

با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن

جدا کنم؟

دفتر مرا دست درد میزند ورق

شعر تازه مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد حرف نیست

درد نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟؟

(قیصر امین پور)

-----------------------------------------

به امید دیدار دوباره شما

افسوس

محمد جواد رضائی


¤ نویسنده: محمد جواد

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4      
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
5
:: بازدید دیروز ::
3
:: کل بازدیدها ::
18108

:: درباره من ::

افسوس


:: لینک به وبلاگ ::

افسوس

:: آرشیو ::

تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384
تابستان 1384

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

خودم
پیامبر اعظم
مقاومت

:: لوگوی دوستان من::





::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::