من این مطلب رو از یه جایی کش رفتم(البته منبع بنده هم این رو از یه جایی دیگه بلند کرده!!)
------------------------------------
{{"بچه ها اینو از یه جایی کش رفتم خداییش تا آخرش بخونید چون واقعا" قشنگه:
ذکر خدا آرامش بخش دلهاست
یه روز یک مرد توی خواب تمام طول زندگیش رو میبینه ! تمام اتفاقات و وقایع ! همشون رو توی یک ساحل و کنار دریا !!! توی دقایق زندگیش که توی خواب میدید همیشه دو ردپا روی ساحل و کنار دریا بود ! یکی ردپای خودش و یکی ردپای خدا ، اما توی این مسیر بعضی جاها فقط یک ردپا بود و بعد از فاصله ای ردپاها دورباره دوتا میشد ! اون قسمتهایی که ردپا یکی بود مربوط بود به سخت ترین و عذاب آْورترین روزهای زندگیش !!
از خدای خودش عصبانی شد ، گفت تو مگه نمیگی همیشه و توی همه لحظات در کنار من هستی ؟؟؟ مگه نمیگی هیچ وقت تنهات نمیذارم ؟؟؟ پس چرا توی این مسیر زندگی من ، توی اون شرایط سخت و اوقات بیچارگی و بدبختی فقط یک ردپا هست ؟؟؟
یک دفعه از آسمون صدایی بلند شد ! آره صدای خود خود خدا بود ! بهش گفت ای مرد ، من همیشه و همه جا باهات هستم و تنهات نمیذارم ! اونجاها که میبینی فقط یک ردپا هست اون ردپای منه که تو رو روی دوشم گرفتم و دارم توی مسیر زندگی به جلو میبرمت !!!!!!! }}